معنی از پهلوانان ایرانی شاهنامه

حل جدول

از پهلوانان ایرانی شاهنامه

رهام


از پهلوانان شاهنامه

اشکبوس، بیژن

اشکبوس

اشکبوس، رستم، اسفندیار، گرشاسب، نریمان، زال، سام، سهراب، برزویه، گودرز، گیو، رهام، بیژن، گشتاسب، بستور، زریر، گُستهم

رهام


پهلوانان

یلان

گو

یاحق


داماد رستم، از پهلوانان شاهنامه

گیو

واژه پیشنهادی

از پهلوانان ایرانی شاهنامه

بُرزین


از پهلوانان ایرانی

میلاد


پهلوان ایرانی شاهنامه

گرازه


از معروفترین پهلوانان ایرانی

پوریای ولی، پهلوان سید علی، پهلوان یزدی، غلامرضا تختی

فرهنگ فارسی هوشیار

شاهنامه

کتاب تاریخ و سرگذشت پادشاهان ایرانی

لغت نامه دهخدا

شاهنامه

شاهنامه. [م َ / م ِ] (اِمرکب) نامه ٔ ممتاز در نوع خود. || نامه ٔ شاه. || کتاب تاریخ و سرگذشت پادشاهان ایران. در پهلوی آن را خدای نامه گفتندی. کتابی که در آن شرح زندگانی و نبرد شاهان و پهلوانان آنان آمده است. سیرالملوک. خدای نامه. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). || (اِخ) نام بزرگترین شاهکار ادبی ایران از فردوسی طوسی. رجوع به فردوسی شود.

معادل ابجد

از پهلوانان ایرانی شاهنامه

827

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری